loading...
عمومی
محمد مهدی تخشیده بازدید : 76 پنجشنبه 29 دی 1390 نظرات (1)
-----------------------------------------------------------


-----------------------------------------------------------

و هر روز او متولد ميشود؛ عاشق مي شود؛ مادر مي شود؛ پير مي شود و ميميرد... و قرن هاست كه او؛ عشق مي كارد و كينه درو مي كند چرا كه در چين و شيارهاي صورت مردش به جاي گذشت زمان جواني بر باد رفته اش را مي بيند و در قدم هاي لرزان مردش؛ گام هاي شتابزده جواني براي رفتن و درد هاي منقطع قلب مرد؛ سينه اي را به ياد مي اورد كه تهي از دل بوده و پيري مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده مي كند...  و اينها همه كينه است كه كاشته مي شود در قلب مالامال از درد... و اين, رنج است

-----------------------------------------------------------

زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند... ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...  مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي......  براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني...  در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو...  او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي...او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني...او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد...  او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني...  او مادر مي شود و همه جا مي پرسند  نام  پدر ........

-----------------------------------------------------------

اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست

-----------------------------------------------------------

عاقلانه ازدواج كن تا عاشقانه زندگي كني

-----------------------------------------------------------

آن روز كه همه به دنبال چشم زيبا هستند، تو به دنبال نگاه زيبا باش

-----------------------------------------------------------

هر لحظه حرفي در ما زاده مي‏شود

هر لحظه دردي سر بر مي‏دارد

و هر لحظه نيازي از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش مي‏كند

اين ها بر سينه مي‏ريزند و راه فراري نمي‏يابند

مگر اين قفس كوچك استخواني گنجايش‏اش چه اندازه است؟
-----------------------------------------------------------

دكتر شريعتي : «كلاس پنجم كه بودم پسر درشت هيكلي در ته كلاس ما مي نشست كه براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ،آن هم به سه دليل ؛ اول آنكه كچل بود، دوم اينكه سيگار مي كشيد و سوم - كه از همه تهوع آور بود- اينكه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالي گذشت يك روز كه با همسرم از خيابان مي گذشتيم ،آن پسر قوي هيكل ته كلاس را ديدم در حاليكه خودم زن داشتم ،سيگار مي كشيدم و كچل شده بودم

-----------------------------------------------------------
هر كس آنچنان مي ميرد كه زندگي مي كند

برچسب ها دکتر شریعتی ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سلام. ورود شمارا به این وب سایت خوش امد میگویم.این وب یک وبلاگ عمومی میباشد که در آن از هر آنچه به ذهن شما میرسد از مطالب سرگرمی و مقالات گرفته تامطالب ورزشی وبیو گرافی شخصیت ها و... قرار داده ام.امیدوارم که از وب استفاده لازم راببرید. مدیر وبلاگ:محمد مهدی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 72
  • بازدید کلی : 3,823
  • کدهای اختصاصی